Web Analytics Made Easy - Statcounter

هشتمین نشست از سلسله جلسات علمی آهات با موضوع تحلیل مدیحه‌سرایی محرم و صفر امسالِ حاج محمود کریمی با حضور این مداح و محمد صمیمی شاعر و نوحه‌سرای اشعار او، رضا خورشیدی‌فرد، شاعر و نوحه‌سرا و اکبر شیخی، شاعر و نوحه‌سرا به عنوان کارشناسان ادبی و هنری، سیدمجید امامی دبیر شورای فرهنگ عمومی و نوید عمیدی، عضو هسته افکار عمومی و تغییرات اجتماعی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) به عنوان کارشناسان اجتماعی و محمدمهدی سیار دبیر علمی این نشست برگزار شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اظهارات حاج محمود کریمی در این نشست را خواهید خواند:

*هیأت باید هیأت بماند، نمی‌توان در هیأت به یک سیاق واحد رسید.

*مجموعه‌های بسیاری برای برپایی مجلس در پادگان ۰۶ ارتش ما را یاری کردند اما همه شرایط هم مهیا نبود ما بنا داشتیم غرفه‌ای برای درمان ناباروری داشته باشیم، غرفه دیگری برای کار جهادی و غرفه‌ای هم برای معرفی دستاوردهای دانش بنیان اما مهیا نشد.

*من قائل به انجام وظیفه هستم. مقام معظم رهبری هم فرمودند جای خود را در جهاد امروز بشناسید. من اکنون و در این وضعیت روی تنگه ایستاده‌ام، اگر رها کنم از پشت ضربه می‌خوریم. دست ما در جاهایی واقعا بسته است. شب عاشورای امسال جمعیتی حدود ۱۲۵ هزار نفر حضور داشتند. چرا سال‌های قبل این جمعیت نبود؟ پس این جمعیت به خاطر من نمی‌آید، می‌آید چون قبل‌تر این این فضا را نداشتیم.

*در این برهه تصمیم گرفتم مجلس برگزار کنیم اما تصویر بیرون ندهیم تا کمی حال درونی خودم بهتر شود. یعنی تصمیم گرفتم طبق خواست رسانه جلو نروم. رسانه بنای ضربه زدن به هیأت را دارد برای همین معارف پخش نمی‌کند و صرفاً سینه‌زنی نشان می‌دهد.

*مقام معظم رهبری فرمودند مداح و هیأت را شاعر تغذیه می‌کند. تمام تلاش من این است که این نگاه از روی من برداشته شود که فلانی قله مداحی است. امام حسین(ع) بازی‌اش این بود که روی دوش پیامبر(ص) می‌نشست، چه کسی جرأت دارد با امام حسین(ع) بازی کند؟ اگر کسی بازی کند بیچاره است. گاهی شعری به دستم می‌رسد بسیار هم فاخر است اما می‌گویم اگر این را بخوانم این کودک هم متوجه می‌شود یا این شعر «لالایی گلم لالا مهتاب اومده بالا» بخوانم او می‌فهمد. من به وظیفه‌ام عمل می‌کنم.

* در حوزه شعر، موسیقی، آهنگ و ... باید تمام فکر ما خوب نوکری کردن باشد. نوکر شاید اشتباه هم کند اما بازم برای صاحبش است. اگر این نگاه باشد اشراق هم صورت می‌گیرد و به فرد می‌گویند الان بخوان یا الان این را بخوان.

*امسال شرایط متفاوتی را نسبت به سال‌های قبل داشتیم اما از قبل بررسی کرده‌ بودیم که منبر کجا باشد، سیستم صوت چگونه مستقر شود و سنج و دمام نیز چگونه نواخته شود تا مستمع همراهی کند. در شب اول جواب نوحه را به مستمع سپردیم یعنی اختیار جواب و سینه زنی را به او دادیم تا ببینیم تا کجا راه می‌دهد و همراهی می‌کند و از همان جا استفاده کردم و نوحه خواندم. یعنی تک بیت تک بیت به او دادم و خودم هم به همین شکل دخالت کردم و وارد شدم، زمانی که بازخورد خوب گرفتم وارد شدم.

*زمانی که جمعیت به آن فراوانی می‌گوید مظلوم حسین به ذهنم رسید بگویم پیروز و او بگوید حسین زیرا واقعاً امام حسین(ع) پیروز است که این میزان جمعیت برایش آمده است.

زمانی که یک خواننده در کنسرت می‌خواند ده‌بار آن متنش را قبلاً خوانده و کات داده و جلو رفته است اما ما مداحان یکبار زنده اجرا می‌کنیم و ممکن است این اشتباهات به کرات دیده شود. چرا برخی از خوانندگان کنسرت نمی‌گذارند زیرا اولین‌بار که خوانده است فی‌البداهه تحریری زده است و دیگر نمی‌تواند بخواند. اما مداح ده‌تا کاغذ شعر دستش دارد و بدون کات زدن باید بخواند و حتی شعر دستش دارد و قبل جلسه شعر بهتری به دستش می‌رسد که تصمیم می‌گیرد آن را بخواند چون اثرگذاری بهتری دارد.

* برای نوشتن نوحه‌ها روند کار را از ۲۳ ماه رمضان آغاز می‌کنیم و در روزهای منتهی به ماه محرم کارهای تولید شده را بررسی و بازبینی می‌کنیم. دوشب مانده به محرم با جمعی از دوستان به همراه آقای صمیمی به خارج از تهران رفته بودیم. در زمان برگشت دوستان گفتند وسایل را جمع کنیم و محیط خانه را جارو بزنیم. من با دیدن این صحنه، همینطور که نشسته بودم با الهام از آن فضا این شعر را سرودم که «دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد». این چیزها قابل احصاء کردن و یاددادن نیست.

*گاهی تصور می‌کنم برای شب هفتم محرم، زمانی که فردی از بجنورد آمده و شب پشت در امامزاده خوابیده تا فردا در روضه شرکت کند، چه شعری بخوانم که او بفهمد و آخر مجلس نگوید ای بابا! این همه راه آمدیم نفهمیدیم چی خواند؟ «ذره منم، مور منم، وصله ناجور منم/ دور منم، کور منم، شمس جهان تاب تویی» این از سروده‌های خودم است.

*اگر شاعر برای خدا شعر بگوید اصلا به دنبال دیده شدن و مطرح شدن نامش نیست. من معتقدم شعر خوب شعری است که نتوان تشخیص داد کلاسیک است یا فولکور، افراد باید شعر بگویند در اینترنت قرار دهند. من شعر سفارشی نمی‌خوانم شعرها را از اینترنت با ملاک‌های خاصی انتخاب می‌کنم. قائل به این هستم شاعر باید شعر خود را در اینترنت برای همه بارگذاری کند نه برای شخص من ارسال کند. می‌گویید شما در کار خود چند بال دارید بنابراین شاعر هم باید بال‌های مختلف پیدا کند تا بتواند در تمام قالب‌ها شعر بگوید.

*شما شعر می‌گویید و بهتر از دیگران است، آن را در اینترنت قرار دهید. من علمی دارم و براساس آن شعر انتخاب می‌کنم. من وسواسی برای انتخاب شعر دارم که یکی از آن‌ها این است که مستمع بفهمد. من حاضرم همه چیزم فدا شود اما حال مستمع خراب نشود. شما یکسال با زبانی که من شعر می‌خوانم شعر بگویید، من شعر دیگری نخواهم خواند. بارها شده فردای یک مناسبت مثل نیمه شعبان برای من شعر می‌فرستند به چه دردی می‌خورد؟! شعر را باید در اینترنت گذاشت تا در اختیار همه باشد. ما در هیأت همه چیز را از دکور و محیط هیأت ساده کردیم تا قابل فهم باشد.

*هرکسی باید کار خودش را انجام دهد اگر اشتباه هم کنم، پای خودم است اما بار خودم را برمی‌دارم. شاعر وظیفه‌اش این است که شعر بگوید، شعر خوب هم بگوید. شاعر باید شعر بگوید اما اعلام نکند شعر برای اوست یعنی باید نیتش این باشد، اینگونه در نظر اهل بیت(ع) جلوه می‌کند؛ نمونه‌اش شعر «پیغام کربلا که به نجف برد جبرائیل.»

*مساحت خانه کعبه چه میزان است؟ حدود ۱۰۰ متر مربع است. وسعت مطاف مثلاً حدود ۱۰ هزار متر است. بنابراین وسعت مطاف بیشتر است و مانند شعر است که می‌توان از هر واژه‌ای استفاده کرد اما در شعر آئینی و هیأتی نمی‌توان از هر واژه‌ای استفاده کرد و باید دست به عصا راه رفت. اگر بدانیم چه می‌خواهیم، خود اهل بیت (ع) حال و واژه خواهند داد.

*هرزمان در جلسه و هیأت فکر کردم خودم هستم چوب خوردم! چون همه چیز را امام حسین(ع) به من داده است. جلسه امام حسین(ع) بر روی علم است که به این نتیجه می‌رسیم در محرم امسال باید چهارپایه قرارداد و برروی مسائل علمی صوت اینگونه طراحی شود تا بتوان از مخاطب جواب گرفت، این علم است اما این را هم امام حسین(ع) براثر یک دل شکستن در جایی داده است و تا این عنایت نباشد، محقق هم نمی‌شود.

*باید حساب کنیم اهل بیت(ع) کجا به ما حال داده‌اند زیرا اندازه این امور نیستیم و نبودیم نه اینکه تحلیل کنیم. باید یک شعر بگوییم آوازه‌اش تمام جهان را بردارد اما نگوییم برای من بوده است و آن را بدون نام در فضای اینترنت منتشر کنیم. زمانی که ما در دستگاه امام حسین(ع) برجسته می‌شویم و دیده می‌شویم، چه کسی ما را بزرگ کرده است؟ ما باید نشان دهیم که راضی نیستیم امام حسین(ع) کشته شود تا بزرگی و شهرت و عظمت هنری ما به چشم بیاید، بنابراین باید این را در شعر نشان دهیم.

*وی با بیان اینکه علاقه‌ای ندارم من را روی قله توصیف کنند برای اینکه قائل به ضعف‌های خود هستم، امام حسین(ع) قله است و اگر یک سنگ به او اضافه یا کم کنی در جایگاهش تغییری نخواهد شد، تصریح کرد: ما باید جایگاه خود را پیدا کنیم؟ در این دستگاه کسی نمی‌تواند دستکاری کند و آن را خراب کند، برای همین تاکنون به میدان نیامدم. انقلاب اسلامی هم با دستگاه امام حسین(ع) پیروز شده است. این دستگاه رفوزه ندارد، و مداح و شاعر آن تا زمانی که در دامن ایشان باشند، رفوزه نمی‌شود.

*کریمی با اشاره به اینکه هرچه زیبایی در عالم است در خانه امام حسین(ع) است بنابراین شعر و ملودی خوب هم از این عالم است، گفت: انسان باید بداند هیچ چیز از او نیست و منِ مداح، شعر و ملودی‌ام تماماً برای امام حسین(ع) است و هرچه آنان بخواهند همان است. در این وسط به کسی می‌دهند که فقر و احساس نیاز داشته باشد، یعنی فقیر الی الله واقعی باشد.

*نوکری من را نیاز نیست تحلیل کنید. من اشتباهاتی داشتم اما من را بیرون نمی‌کنند اما اگر پشت سر نوکر دیگری حرف بزنم من را بیرون می‌کنند! اشتباهات ما منجر می‌شود جایگاه ما افت کند. زمانی که اخلاقمان را خوب کنیم، جبران می‌شود و به جایگاه بالا می‌رسیم. گاهی فرد تصور می‌کند همه نگاه‌ها به سمت اوست خوشحال می‌شود در حالیکه نگاه امام حسین(ع) به سمت نوکری است که به یک شهرستان دورافتاده رفته درحال کار است.

*کریمی با اشاره به این که هیأت امام حسین(ع) در هر شرایطی بایستی برگزار شود و هیأت وابسته و آویزان به کسی نیست، گفت: سال قبل مادرم گفت به خاطر کرونا مجالس تعطیل شده و دیگر دسته هم نداریم چه کنیم؟ گفتم خودم دسته راه می‌اندازم عزاداری می‌کنم. تصمیم گرفتیم دسته راه بندازیم بدون جمعیت یعنی فقط وانتش را بدون جمعیت راه انداختیم و این شد که رخ داد. این اتفاق نشان داد هیأت وابسته به کسی نیست و همه وابسته به روضه هستند. بسیاری تصور می‌کردند اگر ما نباشیم هیأت برگزار نمی‌شود اما هیأت امام حسین(ع) در هر حالتی برگزار می‌شود و اگر کسی نباشد هم هیأت برپاست. سال قبل نشان داد جلسه محدود و کم‌هزینه می‌تواند بُرد بیشتری نسبت به چیذر داشته باشد.

*ما باید قائل به این باشیم هیچ چیزی نداریم و هرچه به می‌رسد لطف و عنایت خدا و اهل بیت(ع) است.

منبع: فارس

منبع: آخرین نیوز

کلیدواژه: امام حسین ع شعر بگوید اهل بیت من شعر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت akharinnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آخرین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۵۱۵۲۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قصه عبرت آموز یک دزد!

روزی که اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گرفتم و با غرور خاصی نزد دوستانم به آن پک می زدم هیچ گاه باورم نمی شد که روزی برای تامین هزینه های اعتیادم به اموال مردم دستبرد بزنم اما ...

به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات سارق حرفه ای قطعات و محتویات خودروهای مردم در حاشیه خیابان هاست که با تلاش شبانه روزی نیروهای گشت نامحسوس کلانتری شفای مشهد به چنگ قانون افتاد. او که مدعی بود سرگذشت عبرت آموزی دارد درباره قصه تلخ زندگی خود به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری گفت:پدرم به دلیل ابتلا به بیماری های ریوی و قلبی در سن 40 سالگی از دنیا رفت و این گونه مادرم سرپرستی خانواده را به عهده گرفت.

او جوانی اش را گذاشت و همه سختی ها  وتلخکامی ها را به جان خرید تا ما آینده را در خوشبختی تجربه کنیم. خلاصه او با کارگری و خیاطی هر3 خواهرم را به دانشگاه فرستاد و آن ها اکنون ازدواج کرده اند و در ادارات دولتی  استخدام شده اند اما من مسیر خلافکاری را در پیش گرفتم و بدبختی هایم را به تماشا نشستم.

آن روزها زمانی که 7 سال بیشتر نداشتم در شهرستان تربت جام به مدرسه رفتم. با آن که چندان علاقه ای به تحصیل نداشتم اما به هر طریقی بود تا مقطع دبیرستان درس خواندم. خلاصه 17 ساله بودم که روزی با ترغیب و تشویق دوستانم،اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گرفتم چراکه غرورم اجازه نمی داد در برابر آن ها کم بیاورم به همین دلیل سعی می کردم پک های عمیقی به سیگار بزنم که با تشویق و جلب توجه آن ها روبه رو شوم . در همین شرایط خیلی زود پای بساط شیره و تریاک  هم نشستم و دورهمی های لذت بخش دوستانه ام آغاز شد .

چنان در عالم هپروت سیر می کردم که هیچ گاه به ذهنم نمی رسید  این لذت های زودگذر فرجامی وحشتناک دارد. آن روزها فقط همین غرورهای جوانی و تعریف و تمجیدهای دیگران را می دیدم و مدام در پارتی ها و شب نشینی ها شرکت می کردم. نصیحت های مادرم نیز فایده ای نداشت چراکه من هم مانند همه معتادان که مصرف تفریحی را شروع می کنند، خودم را فریب می دادم که من مانند دیگران نیستم و هر روزی که اراده کنم دیگر مصرف نمی کنم.

حتی گاهی برای چند روز نزد دوستانم نمی رفتم تا چنین وانمود کنم که من اراده ای قوی دارم  و آلوده مواد افیونی نمی شوم. مادرم از رفتارهای من زجر می کشید و گریه می کرد اما من هیچ توجهی به اطرافم نداشتم تا این که بالاخره باورم شد دیگر معتاد شده ام .

چند بار مادرم با سختی های بسیار مرا در مراکز ترک اعتیاد بستری کرد  اما فایده ای نداشت تا این که به خودم آمدم و با کمک یکی از دوستانم که مرا راهنمایی می کرد چند سال از چنگ مواد مخدر گریختم و در سن 30 سالگی به توصیه مادرم ازدواج کردم تا شاید مسیر درست زندگی را بیابم اما بعد از ازدواج دوباره دوستان هم بساطی ام به سراغم آمدند و با وسوسه های لذت آنی و تعریف و تمجیدهای آنان از پک های عمیق سیگار و مصرف زیاد مواد مخدر ،باز هم به منجلاب مواد افیونی افتادم ولی این بار شیوه ای خطرناک را در پیش گرفتم و مصرف هروئین را شروع کردم . حالا همسرم زجر می کشید و با اشک هایش تلاش می کرد تا مرا از بیراهه هولناک بازدارد.

چند بار دیگر در مراکز ترک اعتیاد بستری شدم ولی چون در زمینه پوشاک فعالیت داشتم و با افزایش قیمت ها در بازار به وضعیت خوبی رسیده بودم هنوز توان خرید هروئین را داشتم اما دیگر نمی توانستم به خاطر خماری های مواد مخدر صنعتی در محل کارم بمانم به گونه ای که مجبور شدم مغازه ام را تعطیل کنم.

در این شرایط پس انداز هایم نیز به پایان رسید و خانواده ام برای نان شب محتاج شدند. همه دوستانم از من فرار می کردند چراکه دیگر پولی نداشتم مانند گذشته مقدار زیادی شیره و تریاک را پای بساط آن ها بگذارم وباید از هروئین های آنان مصرف می کردم. این گونه بود که با ترس و لرز برای اولین بار از یک خودرو در حاشیه خیابان سرقت کردم و با فروش باتری و ضبط و پخش آن هزینه  های یک روز اعتیادم تامین شد ولی می ترسیدم آشنایان و بستگانم مرا درحال سرقت مشاهده کنند و آبروریزی شود این بود که تصمیم گرفتم به مشهد بیایم و سرقت هایم را در این شهر ادامه بدهم .

بارها در مناطق مختلف شهر مشهد به خودروهای شهروندان دستبرد زدم و با فروش اموال سرقتی هزینه های اعتیادم را تامین کردم تا این که شب گذشته هنگام عبور از بولوار ابوطالب چشمم به پرایدی افتاد که به راحتی می توانستم به آن دستبرد بزنم چراکه هیچ گونه امکانات امنیتی و ضد سرقت نداشت اما هنوز مشغول بازکردن در خودرو بودم که ناگهان خودم را در محاصره افسران گشت کلانتری شفا دیدم و آن ها در حالی مرا دستگیر کردند که چندین بسته حاوی هروئین نیز به همراه داشتم . حالا بسیار پشیمانم و می دانم آینده ام را نابود کرده ام اما ای کاش ...

با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد) تحقیقات گسترده افسران کارآزموده دایره تجسس برای ریشه یابی سرقت های دیگر این جوان وارد مرحله جدیدی شد تا شهروندانی که اموال آن ها توسط این سارق جوان به یغما رفته است شناسایی شوند .

دیگر خبرها

  • تصمیم‌گیری تل‌آویو درباره تبادل اسرا و حمله به رفح طی ۲ یا سه روز
  • عذرخواهی دومفریز از تئو هرناندز: اشتباه کردم که آن بنر را در دست گرفتم
  • الگوی مکتب دانشگاهی انقلاب اسلامی را استخراج کردیم
  • تابع فضاسازی‌ها تصمیم قضائی نمی‌گیریم/ قاضی باید اهل مشورت باشد/ دستور ویژه به مراجع قضایی
  • رئیس قوه قضائیه : به افکار عمومی بی‌توجه نیستیم، اما تابع فضاسازی ها تصمیم قضایی نمی‌گیریم
  • کُرسی آینده‌پژوهی یونسکو به قزوین آمد
  • چهره‌های ورزشی که در ایران مسلمان شدند
  • قصه عبرت آموز یک دزد!
  • مریم خمینی نوه امام در خارج از کشور چه کاره است؟
  • کتاب «رازهای زیارت اربعین» روانه بازار نشر شد